سخنان فردوسي
سخنان فردوسي
چو نيكو منش باشي و برد بار / نگردي به چشم خردمند خوار. از آن پاك دين تر كس را مجوي / كه خوانند خلقش پسنديده خوي.
بهر كار فرمان مكن جز به داد / كه از داد باشد روان تو شاد. جز از داد و خوبي مكن در جهان / چه در آشكار و چه اندر نهان.
كسي كه بر جايگاه خويش منم زد بخت از وي روي بر خواهد تافت.
به اين زمين گرد كه به سرعت مي گردد بنگر كه درمان ما در آن است و درد ما نيز. نگاه كن و ببين كه نه گردش زمانه آن را مي فرسايد و نه رنج و بهبودي حال بشر آن را به آتش مي كشد، نه آرام مي شود و نه همچون ما تباهي مي پذيرد.
هنر برتر از گوهر آمد پديد.
نخستين مرحله ي شناخت آفرينش همانا خرد است؛ چشم و گوش و زبان سه نگهبان اويند كه ناگزير هر چه نيكي و شر است از همين سه ريشه مي گيرد.
افسوس كه جويندگان خرد اندكند. بايد كه به سخن دانندگان راه جست و بايد جهان را كاوش نمود و از هر كسي دانشي آموخت و يك دم را هم براي آموختن نبايد از دست داد.
رنج منتهي به گنج را كسي خريدار نيست.
اگر براي انجام كاري بزرگ زمان نداري، بهتر است بي درنگ آن را به ديگران بسپاري.
دانايي توانايي به بار مي آورد و دانش، دل پيران را جوان مي سازد.
گوش شنونده هميشه در جست و جوي سخن خردمندانه و حكيمانه است.
خرد، برترين هديه الهي است.
خرد و دانش مرد دانا در گفتار او آشكار است.
كسي كه خرد ندارد، همواره از كرده هاي خويش پشيمان و در رنج است.
بي خردي، اسارت در پي دارد و خرد، موجب آزادي و رهايي است.
خرد مانند چشم هستي و جان آدمي است و اگر آن نباشد، چگونه جهان را به درستي خواهي گذراند.
خداوند درهاي هنر را بر روي دانايان دادگر گشوده است.
كسي به فرجام زندگي آگاه نيست، خداوند هم نيازي به عبادت بنده ندارد.
دانش، ارزش آن را دارد كه براي آن رنجها بكشي.
چراغ مايه راندن تاريكي است و بدي، جوهر تاريكي در زندگي آدمي است كه بايد از آن دوري جست.
بي خردي است كه بگويم كسي بدي را بي دليل انجام مي دهد.
كتاب زندگي گذشتگان، جان تاريك را روشني مي بخشد.
اين جهان سراسر افسانه است و جز نيكي و بدي، چيزي باقي نيست.
كسي كه به آباداني مي كوشد، جهان از او به نيكي ياد مي كند.
آن كه آفريننده و باشكوه است، در اين جهان رنجهاي بسيار خواهد ديد.
جايگاه پرستش گران، كوهستان است.
آزادگان را كاهلي بنده مي سازد.
فرمانرواياني كه گوش به فرمان مردم دارند، در زندگي جز رامش و آواي نوش نخواهند شنيد.
خسروي بزرگتر، بندگي بيشتر مي خواهد.
ابليس مانند نيكخواهان پيش مي آيد؛ ابتدا عهد و پيمان مي گيرد، سپس راز مي گويد.
آنگاه كه هنر خوار مي گردد، جادو ارجمند مي شود.
جز مرگ را هيچ كسي از مادر نزاد.
از بزرگان تنها رنجهاست كه باقي مي ماند.
فرمان ايزد به جهانداران، عطا و بخشش است.
اگر مرگ را بر خود آسان كني/ خود مرگ را هم هراسان كني




